کنگرانی برای آنکه اعضای خانواده تفاوتهای سنی را کنار گذاشته و به یک درک متقابل از همدیگر برسند، سه اصل را بر میشمارد: «در وهله اول یک مرد و یک زن باید میان نقشهایی که در خانه دارند، تعادل برقرار کنند. به عنوان مثال یک زن فقط نمیتواند مادر باشد یا همسر، پدر هم فقط نمیتواند همه کارهایش را رها کند و صرفا به همسر و فرزندانش توجه داشته باشد. در علم فرزندپروری اصلی وجود دارد که بر اساس آن، در خانواده باید از طرف پدر و مادر قانون وضع شود و این قانون باید قابل اجرا بوده و فرزندان موظف به انجام آن باشند. یک اصل دیگر این است که هیچ راهی برای نزدیک شدن والدین به فرزندان وجود ندارد جز صمیمیت و دوستی. البته این ارتباط باید از سنین پایین شروع شود.»
این روانشناس تاکید میکند: اگر این اصول، توسط والدین اجرا شود، فرزندی که در چنین شرایطی رشد میکند، وقتی شاهد نقشهای مختلف پدر و مادر است و میبیند که آنها هم باید بیرون از خانه کار کنند و هم به زندگیشان برسند، به مرور زمان میفهمد که باید به قوانین خانه احترام بگذارد و پدر و مادرش را نیز درک کند.
دوستی و رفاقت با فرزندان علاوه بر اینکه ما را به حیطه خصوصی آنها نزدیک میکند، باعث صمیمیت بیشتر میشود و به نوعی تفاوت نسلها را جبران میکند. بویژه نسل امروز که دیگر جبر و رفتارهای پدرسالارانه را نمیپسندد و نصیحتهای مادرانه را با دقت و علاقه گوش نمیدهد. حامد محمدی کنگرانی، عضو انجمن روانشناسان ایران، با بیان اینکه تفاوت نسلها موضوعی است که محصول جامعه مدرن و مربوط به نسل امروز نیست، میگوید: «عوامل مختلفی با موضوع تفاوت نسلها در ارتباط مستقیم است که پیشرفت تکنولوژی، علم، تحصیلات و... از جمله آنهاست. این در حالی است که نمیتوان دربرابر چنین عواملی مقاومت کرد و مقابل حرکت و رشد سریعالسیر آن ایستاد. تصور اینکه آدمهایی از دو نسل، شبیه یکدیگر شوند و مثل هم فکر کنند، خیلی ایدهآل و کمالگرایانه است و در عمل امکانپذیر نیست. ما فقط میتوانیم انتظار داشته باشیم افرادی که اختلاف سنی قابل توجهی با هم دارند، به خواستههای یکدیگر احترام بگذارند و شرایط و نیازهای یکدیگر را درک کنند.»
اگر بحث از حقوق متقابل مردم و مسئولان بود، باید از هر دو طرف انتظار میرفت که حرمت یکدیگر را حفظ کنند. اما در مورد پدر و مادر و فرزندان، برای آنکه فرزندان نیز حقوق پدر و مادر را رعایت کنند و توقع خود را از پدر و مادر پایین بیاورند، باز هم والدین هستند که با ایجاد زمینهها و بسترهای مناسب باید فرزندان خود را طوری تربیت کنند که آنها شرایط اقتصادی و روحی والدینشان را درک کنند. یکی از جملههایی که این روزها زیاد از سوی نوجوانان و جوانان مطرح میشود، یادآوری وظیفه و حس تعهد پدر و مادر به آنان است. حرفی که برای والدین حسابی سنگین است و به مذاق آنها خوش نمیآید، اما فرزندان نیز به تناسب سن و سالشان در جمعهای دوستانه و گشت و گذارهاشان با همسن و سالهای خود، انتظارات متفاوتی از پدر و مادرانشان دارند که بعضی از آنها هم انصافا ناحق نیست.
این روزها بیشتر از گذشته تفاوت سنی بین والدین و فرزندان باعث شده است تا نیازها و خواستههای این دو نسل نیز نفاوت زیادی با هم داشته باشد.
زمانی که پدر خسته و بیرمق به خانه میآید، فرزند انتظار مهر و محبت دارد و زمانی که فرزند در روز تعطیل با شور و شوق زیادی ذوق سفر یا بسیار تفریحات را دارند، پدر و مادر ترجیح میدهند که استراحت کنند و لحظاتی هم که شده از روزمرگی و دغدغههای زندگی امروزی فاصله بگیرند؛ آرزویی محال که حداقل میتوان تصور کرد! البته مشخص است که هیچ پدر و مادری در ظاهر هم که شده در مقابل فرزند خود اظهار عجز و ناتوانی نمیکند و با همه خستگیها سعی میکند بهترین امکانات را برای رفاه فرزندان خود فراهم کند. این روزها رشد روزافزون زندگی شهری، در کنار پیشرفتهای تکنولوژیک موجب شده است روابط اعضای خانواده نیز تحتتاثیر این فضا قرار بگیرد. برخورد خشن فرزندان با والدین، نحوه رد و بدل شدن حرفها بین پدر و مادر و فرزندان و سرکشی آنان در مقابل نصیحتها و دلسوزیهای والدین همگی مصادیق عینی دنیایی است که بسیاری از موارد، ما از روی عصبانیت آن را دنیای «آخرالزمان» مینامیم؛ جهانی که به قول معروف «مردمش مثل مردم قدیم نیستند».
خانواده، یك سازمان اجتماعی كوچك است كه روابط اعضای آن، بخصوص روابط والدین با فرزندان، مهم ترین عنصر شكل دهنده این سازمان است. رشد مطلوب و سالم فرزندان در تمام ابعاد مرهون ارتباط مؤثر و مطلوب والدین با فرزندان می باشد. تحلیل های نظری و تجربی بسیاری به ارتباط مؤثر والدین با فرزندان اختصاص یافته است و برای آن اهمیت و ارزش خاصی قایل شده اند.
از سوی دیگر، مطالعات و تحقیقات فراوانی به اثر فرزند بر هر یك از والدین و دیگر اعضای خانواده و یا بر كل خانواده به عنوان یك رابطه دوجانبه و تأثیر متقابل توجه داشته اند، اما بررسی مبانی روان شناختی ارتباط مؤثر و مطلوب والدین بر فرزندان از مهم ترین مسائل در حریم خانواده و سلامت روانی آن تلقّی می شود. آگاهی و شناخت كافی و عمیق از این مبانی می تواند ما را در پرورش شخصیت سالم فرزندان در خانواده یاری رساند و روش های مناسب و مؤثر را برای چگونگی و نحوه ارتباط والدین با فرزندان به دست دهد.
همه ما از دیگران توقع احترام داریم. این سطح توقع به نسبت سن و سال تغییر میکند. یک نوجوان زمانی که هنوز با زندگی اجتماعی آشنا نشده، وظیفه ماست که او را مانند نهالی نوپا پرورش دهیم و ثمره این تربیت را در دوران جوانی و پس از آن ببینیم. اگر بزرگترین حقی که ما به گردن فرزندان خود داریم، حق پدر و مادری است، در تربیت و پرورش فرزندان خود به آنها احترام بگذاریم و متناسب با هنجارها و ارزشهای انسانی و دینیمان حقوق اورا رعایت کنیم؛ حقی که ابتدا ما باید به آنها بیاموزیم.
برقراری ارتباط صحیح و مؤثر والدین با کودکان مهمترین اصل فرزندپروری است.
منشأ اختلالات روانی، تمایلات سرکوب شده دوران کودکی است، دوران کودکی،
سلامت روان کودکان و کیفیت رفتار والدین با فرزندان اهمیت زیادی دارد و متخصصین و
نظریهپردازان، شیوههای صحیح و اصولی را برای فرزندپروری انتخاب کردند.
بسیاری
از والدین امروزی نسبت به تربیت سختگیرتر و نامطمئنتر شدهاند و سطح توقع والدین
از خودشان در امر تربیت و پرورش فرزندان بالا رفته است و آنان از خودشان انتظار
زیادی دارند که در این زمینه موفق باشند
مطالعات و تحقیقات فراوانی به اثر فرزند بر هر یک از والدین و دیگر اعضای خانواده و یا بر کل خانواده به عنوان یک رابطه دوجانبه و تأثیر متقابل توجه داشته اند، اما بررسی مبانی روان شناختی ارتباط مؤثر و مطلوب والدین بر فرزندان از مهم ترین مسائل در حریم خانواده و سلامت روانی آن تلقّی می شود. آگاهی و شناخت کافی و عمیق از این مبانی می تواند ما را در پرورش شخصیت سالم فرزندان در خانواده یاری رساند و روش های مناسب و مؤثر را برای چگونگی و نحوه ارتباط والدین با فرزندان به دست دهد.
والدین باید روابط دوستانه با کودکشان داشته باشند